ماهیت توکیل و تاثیر فوت یکی از وکلا در قوام عقد وکالت


2022,11,13
ماهیت توکیل و تاثیر فوت یکی از وکلا در قوام عقد وکالت

وکالت در جوامع از جنبه های مختلف اهمیت زیادی پیدا می کند. افراد برای انجام اعمال حقوقی مثل فروش یا اجاره و یا … به دیگری وکالت می دهند و در ضمن آن ، حق توکیل هم اعطا می کنند. و حتی ممکن است در میان اعطای حق توکیل فرد فوت کند حال سوالی که پیش می آید این است که سرنوشت این وکالت چگونه خواهد بود؟ در ادامه سعی داریم به موضوع ماهیت توکیل و تاثیر فوت یکی از وکلا در قوام عقد وکالت بپردازیم.

تعریف وکالت

وکالت در لغت به معنای نمایندگی و نیابت و اجرای کاری از طرف شخص دیگر است. در واقع می توانیم بگوییم وکالت نیابت ارادی به وکیل برای انجام اعمال حقوقی و غیرحقوقی از طرف موکل است.

انحلال عقد وکالت

با توجه به جایز بودن عقد وکالت حق طرفین است که بخواهند ان را فسخ کنند. در ماده ۶۷۸ ق.م سه عامل جهت فسخ وکالت معرفی شده است.

۱)به عزل موکل

۲)به استعفای وکیل

۳) به موت یا جنون وکیل یا موکل

 منحل شدن وکالت به سبب موت

در شرایط فوت وکیل نیاز به بحث درباره تداوم عقد وکالت نیست روشن است که لزومه تداوم عقد وکالت بقای وکیل است. گفته می شود زنده بودن شرط انعقاد قرارداد است زیرا مردگان شخصیت حقوقی ندارند. ولی هنگامی که عقدی توسط فرد یا افراد زنده منعقد شد، فوت او در عقد لازم قبلی خللی وارد نمی کند مگر از ابتدا شخص سبب اصلی وجود و بقا عقد باشد.

استدلالات مربوط به دلیل فسخ وکالت به سبب فوت

برخی فقها به فوت به عنوان یکی از علل فسخ وکالت اشاره دارند وه به استدلال های آنان اشاره می کنیم:

۱. انتقال تمام اموال موکل به ورثه و از بین رفتن موضوع مورد وکالت ‌

استدلال فوق از جهاتی دارای مشکل است و ان اینکه امکان باقی ماندن اموال از موکل در حد ثلث اموالش است و در این صورت اگر مبنا انتقال اموال به ورثه است باید وکالت را غیرنافذ و مشروط به اجازه ورثه دانست و نه فسخ و منحل دانستن وکالت.

۲.جایز بودن وکالت

بنا بر ماده ۹۵۴ ق.م “کلیه عقود جایزه به موت احد طرفین فسخ می شود..‌.” این استدلال به دشواری قابل استناد است زیرا اگر قرار است وکالت به دلایلی چون فوت فسخ شود نبايد به موکل اذن داده میشد حق عزل وکیل را از خود سلب کند. و از طرفی به صرف جایز بودن نمی توان این دلیل را فراگیر دانست چون عقد هبه که عقد جایز است به هنگام فوت فسخ نمی شود بلکه لازم می گردد‌

۳.نیابتی بودن عقد وکالت

چون نیابت امری مستمر است بنابراین باید تابعیت وکیل در طول مدت نیابت وجود داشته باشد که با فوت این استمرار از دست می رود.در نقد این استدلال باید گفت استمرار اذن محرز نیست. ثمره اذن دادن اختیار در تصرف است این اختیار مستمر است اما لازمه آن استمرار در اذن نیست.

۴. از دست دادن اهلیت تکلیف و تصرف

پرسش پیش امده بعد از این استدلال نیز این است که چرا در عقدهای جایز،  فوت باید نفوذ سببی را که در هنگام اهلیت بنا شده از بین ببرد؟

۵.اذنی بودن عقد و مهم بودن شخصیت طرفین

این دیدگاه اذنی بودن عقد و ارتباط آن با شخصیت طرفین را مبنای فسخ وکالت می داند. شخصیت طرفین باعث شکل گیری اعتماد طرفین در عقدهای اذنی می شود که با فوت هر یک ، یکی از ارکان عقد بر هم می خورد.

 موت وکیل دوم در صورت توکیل غیر توسط وکیل اول

عدم اجازه وکیل در قراردادن شخص دیگر توسط خودش قاعده ای مسلم نیست مگر موکل صراحتا این اذن را به او داده باشد.

فرض می کنیم موکل حق توکیل به وکیل داده شده این سوال مطرح می شود که وکیل دوم وکیل محسوب می شود؟ یا وکیل برای وکیل اول؟

برای پاسخ به این پرسش سه حالت مورد بحث است.

۱. موکل تصریح کند که وکیل برای موکل وکیل انتخاب کند.

که در این حالت مسلما وکیل دوم وکیل برای موکل است.و مرگ یا جنون وکیل اول تاثیری در وکالت ندارد.

۲. موکل تصریح کند که وکیل برای خودش وکیل بگیرد.

در این حالت هم موکل و هم وکیل اول می توانند وکیل دوم را عزل کنند. و در صورت فوت وکیل اول وکالت دومی و اولی فسخ می شود.

۳. موکل به طور مطلق اذن توکیل صادر کند و مشخص نکند که وکیل دوم برای موکل وکیل باشد یا برای وکیل اول برخی معتقدند در این حالت وکیل دوم وکیل موکل است. که در اینجاهم دو حالت به وجود می آید.(ماهیت توکیل و تاثیر فوت یکی از وکلا در قوام عقد وکالت)

حالت اول: وکیل دوم وکیل موکل است و فقط توسط موکل عزل می شود.

حالت دوم: وکیل دوم وکیل برای وکیل اول است که یا توسط موکل ،یا وکیل اول عزل می شود.

۱
۲
۳
۴
۵
میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای
0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صفحات شبکه های اجتماعی ما
ما را در رسانه های اجتماعی دنبال کنید تا از اخبار جدید و جزئیات خدمات ما مطلع شوید
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x